کتاب «جزیره سرگردانی» اولین کتاب از مجموعه سهگانۀ سیمین دانشور است که به دغدغههای روشنفکران دهۀ 40 و 50 شمسی میپردازد. انتشارات خوارزمی کتاب «جزیره سرگردانی» را در دسترس عموم قرار داده است.
داستان این کتاب دربارۀ دختری به نام هستی است که با مادربزرگ و برادرش زندگی میکند. او پدرش را در آشوبهای سیاسی از دست داده است. مادرش زنی روشنفکر و متجدد است و اکنون زن مردی پولدار شده تا بتواند با دستگاههای دولتی و آمریکایی حشرونشر داشته باشد و بهخیال خودش سد جنسیت را بشکند. هستی بر سر دوراهی عاشقانهای قرار میگیرد. از یک سو عاشق مراد شده که پسری تودهای است و از سوی دیگر خواستگاری مذهبی و ثروتمند، به نام سلیم دارد. هستی سرگردان و سرخورده به دنبال بهترین راه و بهترین گزینه برای انتخاب است.
سیمین دانشور با مهارت خود دست به توصیف و خلق شخصیتهایی میزند که هر کدامشان در پی ساختن حکایت زندگی خویشاند.
یکی از مخاطبان کتاب نوشته است:
«من این کتاب را در 18 سالگی خواندم. هنوز هم این داستان مرا یاد حال و هوای آن روزهای خودم میاندازد. داستان حول محور دختری به نام هستی میچرخد که در خانوادهای متفاوت با عقاید خودش به دنیا میآید. او که درگیر دوران آشنایی و ازدواج است، دچار چالشهای فکری فراوانی شده است و نمیداند راه درست و اندیشۀ درست کدامین راه و کدامین اندیشه است. شخصیتپردازی این نقش در داستان بهخوبی پرداخته و روایت میشود. این کتاب برای طرفداران سیمین دانشور خالی از لطف نخواهد بود.»
خوانندۀ دیگری با اشاره به علاقهاش در مطالعۀ تاریخ معاصر، مینویسد:
«کتاب جالبی بود. حال و هوای دوران پهلوی را بهخوبی روایت میکرد. این کتاب از آن دسته کتابهایی بود که خیلی به دلم نشست. گاهی ریتم داستان کُند پیش میرفت و ممکن است از حوصلۀ برخی خوانندگان خارج باشد، اما با تجربۀ شخصی خودم میتوانم بگویم در نهایت پس از پایان کتاب حس شیرینی از مطالعۀ آن زیر زبان شما مینشیند.»
کتاب «جزیره سرگردانی» بدین شکل آغاز میشود:
«سحر نبود. نور از شیشۀ پنجره پشت پلکهای هستی افتاد و به قلبش راه یافت و ستارهای در دلش چشمک زد. پا شد در تختخوابش نشست. زمین و زمان روشن بود. یک آن مثل همۀ خوشباورها باور کرد که روز از دل ظلمات مثل آب حیات از درون تاریکی زاییده شد، اما نور تنها یک لحظه پایید: صبح اول از دروغ خود سیاهروی شده بود. هستی گلولههای پنبۀ بهموم آغشته را از گوشهایش درآورد و خرناسۀ مادربزرگ که در تخت مقابل خوابیده بود، با تاریکی بهم آمیخت. –تاریکی و صدا- دراز کشید و چشمهایش را بست. خواب میدید: در سرزمین ناشناسی است. از گرما عرق کرده، پیراهنش به تنش چسبیده، از تشنگی لهله میزند. درختهای ناشناختهای را میبیند که برگهایشان سوخته، شاخههایشان شکسته... سایه ندارند.»
در قسمت دیگری به توصیفات زیبایی برمیخوریم:
«... هستی از دانشگاه میآید. دست به گردن مهرماه میاندازد و میبوسدش و طرح بدن لختی را که همان روز کشیده به تورانجان و دخترخاله نشان میدهد. مهرماه میگوید: چرا چشمهایش کلاپیسه است؟ هستی میگوید: هرچه بهش گفتم، سرت را بلند کن مرد، چشمهایت را ببینم نکرد، من هم از لجم چشمهایش را این طوری کشیدم. توران میگوید: اصلاً کشیدن شمایل حرام است، کشیدن بدن لخت یک مرد نامحرم که دیگر حرام اندر حرام. خداوندگار عالم روز قیامت از تو میخواهد که این شمایل را زنده کنی و چون نمیتوانی... هستی میخندد و میگوید: آن وقت یکراست میفرستدم جهنم.»
در بخش دیگری از میخوانیم:
«مرتضی اوایل تلفن میکرد و حال بکتاش را میپرسید. بعد سر و کلۀ خودش پیدا شد. آخرهای شب میآمد. دوتا زنگ میزد و بعد یک زنگ و هستی در را باز میکرد. با وجود چاقی فرز بود. دور و برش را میپایید و میپیچید تو... چشمهایش آبی سیر بود. یک شب هم شام ماند. و کتلتی سرخ کرد که آدم حظ میکرد. بعدها هستی از سلیم شنید که مرتضی اولش پانایرانیست بوده، بعد جبهه ملی و بعد مارکسیست منهای لنین، چپ مستقل، از فدائیان خلق... اما سلیم زود حرفش را برید، چون که تب نداشت. هستی پرسید از فدائیان خلق برید؟ سلیم گفت: خانم نوریان شما بهتر است هیچ ندانید. ضد عقل عمل کردم که گفتم کی چکاره است!»
سیمین دانشور در اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. پدر و مادرش هر دو از جایگاه اجتماعی ویژهای در شیراز برخوردار بودند. پدرش محمدعلی دانشور و پزشک نامی شیراز و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر یکی از هنرستانهای دخترانۀ آن زمان بود. وی تحصیلاتش را در مدرسۀ انگلیسی مهرآیین گذراند و در امتحانات نهایی مقطع دبیرستان شاگرد اول کل کشور شد. او تحصیلش را در رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران ادامه داد.
در سال 1327 مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد و لقب نخستین زن نویسندۀ مجموعه داستان را از آن خویش کرد. او مشوقهای حمایتکنندهای نظیر فاطمه سیاح و صادق هدایت داشت. در سال 1328 موفق به دریافت مدرک دکترای خود از دانشگاه تهران در رشتۀ ادبیات فارسی شد. در همان حوالی بود که با جلال آل احمد آشنا و پس از مدتی با وی ازدواج کرد. دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشتۀ زیباییشناسی تحصیل کرد. او در استنفورد نزد والاس استگنر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی آموخت. دانشور پس از بازگشت به وطن چندسالی را در دانشگاه تهران به تدریس گذراند. او بسیار محبوب اساتید و دانشجویانش بود. در تیرماه 1348 مشهورترین رمان خود یعنی سووشون را منتشر کرد.
تاکنون بیش از پانصدهزار نسخه از این کتاب در ایران به فروش رفته است و به بیش از 17 زبان دنیا ترجمه شده است. سیمین دانشور علاوه بر داستانهای کوتاه و رمانهای بینظیری که برای ادبیات فارسی برجای گذاشت، بهدلیل تسلط مطلوبش بر زبان انگلیسی، کتابهای بسیاری را ترجمه کرده است. در نهایت در سال 1390 دست اجل گریبانگیر این نویسندۀ ارزشمند ایرانی شد. وی در اواخر عمرش به بیماری آنفولانزا و مشکلات حاد تنفسی دچار بود. «شهری چون بهشت»، «سووشون»، «به کی سلام کنم» و «انتخاب» از آثار برجای مانده از این نویسندۀ ایرانی است.
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب جزیره سرگردانی را با 25درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوۀ خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
اگر به ادبیات داستانی علاقهمندید، به صفحه خرید رمان هم سری بزنید.