جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

روزگار رفته

قیمت:
650,000 تومان
مشخصات کتاب روزگار رفته
ناشر
جوایز
کشور مبدا
تعداد صفحات
760 صفحه
شابک
9782000896432
قطع
رقعی
جلد
سخت
نوبت چاپ
5
این کتاب در یک نگاه

«روزگار رفته: آخرین سرخ‌ها» نام یکی از مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین کتاب‌های «سوتلانا الکسیویچ» است که برای نخستین‌بار، در سال 2013 منتشر و در همان سال برندهٔ جایزهٔ مدیسی شد. کتاب «روزگار رفته» با عناوین دیگری همچون «زمان دست دوم» نیز به فارسی ترجمه شده است. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین آثار غیرداستانی و تاریخی در مورد «کمونیسم» و «اتحاد جماهیر شوروری» می‌باشد.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب روزگار رفته

«روزگار رفته» اثری تأمل‌برانگیز متشکل از تجربۀ زیستۀ مردمانی است که زیر سایۀ منحوس کمونیسم و شوروری روزگار سپری کرده‌اند. نویسنده فقط به تاریخ شوروی بسنده نمی‌کند و مرز گزارش‌های تحقیقاتیِ خود را به روسیۀ تحت فرمان پوتین هم گسترش می‌دهد. در خلال این گزارش‌های مردمی، الکسیویچ از جنگ‌های خونبار روسیه، کودتاها و دست آخر، از زوال و سقوط شوروی و چیزی که از خاکستر آن متولد می‌شود را روایت می‌کند. سوتلانا الکسیویچ صدای مردمانی را به گوش شما می‌رساند که داستان زندگی‌های فلاکت‌بار و تأثربرانگیزشان در هیاهوی تاریخ پرتلاطم کشور روسیه گم شده است.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب روزگار رفته چیست؟

نظر برخی از نشریات مهم راجع‌به کتاب روزگار رفته بدین شرح است:

«کتاب‌های ارزشمند زیادی درباره دوران پس از شوروی و صعود پوتین وجود دارد؛ اما کتابی غیرداستانی که بیشترین تلاش را برای تعمیقِ درکِ عاطفیِ روسیه در خلال و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اخیر انجام داده، تاریخ شفاهیِ سوتلانا الکسیویچ در قالب روزگار رفته است.» -دیوید رمنیک، نیویورکر

«روزگار رفته مانند بزرگ‌ترین آثار داستانی، کاوشی جامع و تزلزل‌ناپذیر از «وضعیت انسان» است... ابزار آلکسیویچ با ابزارهای یک رمان‌نویس متفاوت است، اما از نظر گستره و بصیرت، کتاب روزگار رفته با رمان جنگ و صلح قابل مقایسه است.» -وال استریت ژورنال

«روزگار رفته که قبلاً به‌عنوان یک شاهکار در سراسر اروپا استقبال شده است، پرتره‌ای صمیمی از کشوری است که در آرزوی معنا پس از تغییر ناگهانی سیستم از کمونیسم به سرمایه‌داری، در دهه 1990 آن را در بحران وجودی فرو برد. کتابی متشکل از مجموعۀ گفتگوهای درونیِ مردم در سرتاسر امپراتوری شوروی سابق که از نظر گستردگی، در جایگاه آثار تولستوی قرار می‌گیرد؛ آن هم با این ایده که تاریخ نه تنها توسط بازیگران اصلی، بلکه توسط مردم عادی که در آشپزخانه‌هایشان صحبت می‌کنند، ساخته می‌شود.» -نیویورک‌تایمز

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

یکی از زیباترین بخش‌های کتاب، بخشی است که به تفاوت تعریف آزادی میان نسل‌ها می‌پردازد: «هر کس را که دیدم، پرسیدم: «آزادی یعنی چه؟» پاسخ پدرها و فرزندان بسیار متفاوت بود. آن‌هایی که در اتحاد شوروی به دنیا آمده بودند و آن‌هایی که بعد از فروپاشی‌اش به دنیا آمدند، تجربۀ مشترکی ندارند ــ انگار از سیاره‌های متفاوتی آمده‌اند. در نظر پدران: آزادی یعنی نبودِ ترس؛ یعنی همان سه روزِ ماهِ اوت که طی آن توطئۀ کودتا را شکست دادیم. به نظرِ پدرها، کسی که میان صد نوع سالامی حق انتخاب دارد، آزادتر از کسی است که میان ده نوع سالامی حق انتخاب دارد. آزادی هرگز شلاق نخورده است، اما روس‌ها نسل در نسل زیر شلاق بوده‌اند. روس‌ها آزادی سرشان نمی‌شود، باید قزاق و شلاق بالا سرشان باشد. در نظر فرزندان: آزادی یعنی عشق؛ آزادی درونی ارزشی مطلق و بی‌چون و چراست. آزادی هنگامی تحقق می‌یابد که آدم از امیال خودش نترسد، یک عالم پول داشته باشد تا بتواند همه‌چیز داشته باشد و جوری زندگی کند که مجبور نباشد به آزادی فکر کند. آزادی امری طبیعی است.»

در پاراگراف زیر، نمونه‌ای از درون‌مایۀ کاملا انتقادی و اعتراضی کتاب را می‌خوانید که زبانی ریشخندگونه دارد: «ما اولین ملت جهان بودیم که به فضا رفتیم... بهترین تانک‌های روی زمین رو تولید می‌کردیم، اما پودر رخت‌شویی و کاغذتوالت نداشتیم. این کاسه‌توالت‌های لعنتی، همه‌ش ازشون آب می‌چکید! نایلون‌های پلی‌اتیلن رو می‌شستیم و توی بالکن پهن می‌کردیم خشک شه. اگه کسی تو خونه‌ش دستگاه ویدیو داشت، انگار هلی‌کوپتر شخصی داشت. شلوار جین یه چیز دکوری بود... یه چیز خارق‌العاده و کم‌نظیر! این هزینه بود! همون هزینه‌ای که ما باید در قبال موشک‌ها و سفینه‌های فضایی می‌پرداختیم. در ازای تاریخ کبیرمون!»

یکی از هولناک‌ترین و کریه‌ترین بخش‌های کتاب نیز، که به مسئله شکنجه معترضین اختصاص داده شده، بدین صورت توصیف شده: «بازپرس... که یه آدم درشت‌هیکل بود، جلوِ چشم‌های عمو وانیا... سرِ یکی رو فروکرد توی کاسۀ دست‌شویی، اون‌قدر نگه داشت، تا طرف مجبور شه توی فاضلاب دهنش رو وا کنه و بده تو. خودِ عمو وانیا رو... لختش می‌کردند و از سقف آویزونش می‌کردند، بعد هم توی دماغش، هم توی دهنش، خلاصه توی همۀ سوراخ‌هاش، نشادر می‌ریختند. بازپرس توی گوشش ادرار می‌کرد و می‌گفت «عوامل اصلی رو... عوامل اصلی رو به خاطر بیار!» عمو وانیا هم همین کار رو می‌کرد... زیر همۀ کاغذها رو امضا می‌کرد. اگه امضا نمی‌کرد، سر اون رو هم توی کاسۀ دست‌شویی فرومی‌کردند. بعدها اون تعدادی از کس‌هایی رو که اسم‌شون رو به زبون آورده بود، توی آلونک‌های اردوگاه دید... همه به این فکر می‌کردند کی راپورت‌شون رو داده؟ کی اون‌ها رو فروخته؟ کی... من قاضی نیستم. شما هم نیستی. عمو وانیا رو توی فرغون برمی‌گردوندند به سلولش، درحالی‌که خیس بود از خون و ادرار. توی شلوارش قضای حاجت کرده بود. من نمی‌دونم، انسان کِی نسلش منقرض می‌شه... شما می‌دونید؟»

درباره نویسندۀ کتاب روزگار رفته

«سوتلانا الکسیویچ» نویسنده، مقاله‌نویس، مورخ شفاهی و روزنامه‌نگارِ تحقیقی اهل کشور بلاروس است. او در سال 2015 موفق به دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد و نام خود را به عنوان اولین‌ نویسنده‌ی اهل بلاروس جاودان کرد که موفق به دریافت این جایزه شده است. برخی از دیگر آثار مهم او که به فارسی ترجمه و چاپ شده‌اند عبارتند از: «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد»، «آخرین شاهدان» و «صداهایی از چرنوبیل».

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «روزگار رفته»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.